معنی فارسی rattrap
B1تله‌ای برای گرفتن موش‌ها که معمولاً به کمک مکانیزم‌های خاصی کار می‌کند.
A trap designed to catch rats, typically using mechanical means.
- noun
noun
معنی(noun):
A device (trap) used to catch rats.
معنی(noun):
A dilapidated building, a place that is run down and unsanitary.
معنی(noun):
A difficult, entangling situation.
example
معنی(example):
او سعی کرد تله موش را تعمیر کند اما در نهایت اوضاع را بدتر کرد.
مثال:
He tried to fix the rattrap but ended up making it worse.
معنی(example):
تله موش آنقدر قدیمی بود که به درستی کار نمی‌کرد.
مثال:
The rattrap was too old to function properly.
معنی فارسی کلمه rattrap
:
تله‌ای برای گرفتن موش‌ها که معمولاً به کمک مکانیزم‌های خاصی کار می‌کند.
