معنی فارسی raunge
B2چیدمان دوباره یا تنظیم یک فضا یا چیزها.
To arrange or organize something in a particular way.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم به چیدمان اتاق برای جشن آینده گرفتند.
مثال:
They decided to raunge the room for the upcoming party.
معنی(example):
ما باید مبلمان را قبل از رسیدن مهمانها بچینیم.
مثال:
We need to raunge the furniture before the guests arrive.
معنی فارسی کلمه raunge
:
چیدمان دوباره یا تنظیم یک فضا یا چیزها.