معنی فارسی ravelly
B1در هم و برهم، زمانی که چیزها به صورت نامنظم و آشفته پراکنده شدهاند.
Characterized by threads pulling apart or becoming entangled; messy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارچه درهم و برهم بود و دوختن آن دشوار بود.
مثال:
The fabric was ravelly, making it difficult to sew.
معنی(example):
او وضعیت را درهم و برهم و آشفته توصیف کرد.
مثال:
He described the situation as ravelly and chaotic.
معنی فارسی کلمه ravelly
:
در هم و برهم، زمانی که چیزها به صورت نامنظم و آشفته پراکنده شدهاند.