معنی فارسی ravelment

B2

به معنای در هم و برهم رفتن یا باز شدن چیزها، به ویژه در زمینه پارچه و نخ.

The state or condition of being tangled or unraveled.

example
معنی(example):

در هم و بر هم رفتن نخ مشکلاتی در بافندگی ایجاد کرد.

مثال:

The ravelment of the yarn caused problems in the knitting.

معنی(example):

او در هنگام تمیز کردن به در هم و بر هم رفتن پارچه پی برد.

مثال:

She noticed the ravelment of the fabric while cleaning.

معنی فارسی کلمه ravelment

: معنی ravelment به فارسی

به معنای در هم و برهم رفتن یا باز شدن چیزها، به ویژه در زمینه پارچه و نخ.