معنی فارسی ravisher

B1

کسی که به طرز افراطی چیزی یا کسی را می‌دزدد، به ویژه در بافت داستانی.

One who seizes or takes something away forcefully or against will.

example
معنی(example):

در داستان، دزد گنج‌ها را به سرقت برد.

مثال:

In the story, the ravisher stole away the treasures.

معنی(example):

او احساس می‌کرد که دزد صحنه است، که توجه‌ها را در صحنه جلب کرده است.

مثال:

He felt like a ravisher, taking the spotlight on stage.

معنی فارسی کلمه ravisher

: معنی ravisher به فارسی

کسی که به طرز افراطی چیزی یا کسی را می‌دزدد، به ویژه در بافت داستانی.