معنی فارسی rawbone
B1به معنای فردی ساده و بدون پردازش یا تزیینات اضافی، معمولاً در اشاره به شخصیت یا ویژگیها.
Unrefined, rough or unprocessed; often used to describe someone lacking in sophistication.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نیمپاره خام این حیوان بعد از خوردن غذا روی زمین مانده بود.
مثال:
The rawbone of the animal was left on the ground after the meal.
معنی(example):
او فردی خام است، به این معنا که تصفیهنشده یا پولیشزده نیست.
مثال:
He is a rawbone, meaning he is not refined or polished.
معنی فارسی کلمه rawbone
:
به معنای فردی ساده و بدون پردازش یا تزیینات اضافی، معمولاً در اشاره به شخصیت یا ویژگیها.