معنی فارسی rawing

B1

راکشیدن، فرآیند کشیدن تصویر یا طرح با استفاده از مواد مختلف هنری.

The act or skill of making drawings or sketches.

example
معنی(example):

این هنرمند به خاطر مهارت‌های زیبای راکشی‌اش شناخته شده است.

مثال:

The artist is known for her beautiful rawing skills.

معنی(example):

او بعد از ظهر را به راکشی مناظری با رنگ‌های زنده گذراند.

مثال:

He spent the afternoon rawing landscapes with vibrant colors.

معنی فارسی کلمه rawing

: معنی rawing به فارسی

راکشیدن، فرآیند کشیدن تصویر یا طرح با استفاده از مواد مختلف هنری.