معنی فارسی re-acquainted
B1دوباره آشنا شده، به معنای اینکه دو یا چند نفر بعد از مدتی دوری دوباره یکدیگر را بشناسند.
Having become acquainted again after a period of separation.
- VERB
example
معنی(example):
پس از سالها، آنها در جلسه ملاقات دوباره آشنا شدند.
مثال:
After many years, they were re-acquainted at the reunion.
معنی(example):
او احساس کرد که دوباره با علاقهاش به هنر آشنا شده است.
مثال:
She felt re-acquainted with her passion for art.
معنی فارسی کلمه re-acquainted
:
دوباره آشنا شده، به معنای اینکه دو یا چند نفر بعد از مدتی دوری دوباره یکدیگر را بشناسند.