معنی فارسی re-booting
B1فرایند دوباره راهاندازی، که میتواند به بهبود عملکرد یا حل مشکلات کمک کند.
The act of restarting a system or device to resolve issues or apply updates.
- VERB
example
معنی(example):
دوباره راهاندازی میتواند بسیاری از مشکلات فنی را حل کند.
مثال:
Re-booting can solve many technical problems.
معنی(example):
آنها پیشنهاد کردند که روتر دوباره راهاندازی شود تا سرعت اینترنت بهبود یابد.
مثال:
They suggested re-booting the router to improve the internet speed.
معنی فارسی کلمه re-booting
:
فرایند دوباره راهاندازی، که میتواند به بهبود عملکرد یا حل مشکلات کمک کند.