معنی فارسی re-charges

B1

عملیت دوباره شارژ کردن یا فعال کردن یک سرویس مجدد.

To renew or charge something again, often in a recurring manner.

example
معنی(example):

این سرویس به‌طور خودکار پس از هر ماه دوباره شارژ می‌شود.

مثال:

The service re-charges automatically after each month.

معنی(example):

او یک طرح را ترجیح می‌دهد که بر اساس یک برنامه انعطاف‌پذیر دوباره شارژ شود.

مثال:

He prefers a plan that re-charges on a flexible schedule.

معنی فارسی کلمه re-charges

: معنی re-charges به فارسی

عملیت دوباره شارژ کردن یا فعال کردن یک سرویس مجدد.