معنی فارسی re-invigorates

B2

به حالت احیا و طراوت دوباره رسیدن، با تأثیر مثبت بر وضعیتی.

To provide new energy or vitality to something that felt diminished.

example
معنی(example):

سیاست‌های جدید اقتصاد را دوباره احیا می‌کند.

مثال:

The new policies re-invigorates the economy.

معنی(example):

موسیقی به سرعت حال او را دوباره شاداب می‌کند.

مثال:

The music re-invigorates her mood instantly.

معنی فارسی کلمه re-invigorates

: معنی re-invigorates به فارسی

به حالت احیا و طراوت دوباره رسیدن، با تأثیر مثبت بر وضعیتی.