معنی فارسی re-located

B1

انتقال به یک مکان دیگر، به ویژه به طور دائم. این واژه معمولاً جابجایی به یک شهر یا کشور جدید را نشان می‌دهد.

To move to a different place, especially permanently.

example
معنی(example):

او به تازگی به یک شهر جدید برای کارش منتقل شد.

مثال:

She recently re-located to a new city for her job.

معنی(example):

پس از زندگی در روستا به مدت چند سال، آنها تصمیم گرفتند به شهر منتقل شوند.

مثال:

After living in the countryside for several years, they decided to re-locate to the city.

معنی فارسی کلمه re-located

: معنی re-located به فارسی

انتقال به یک مکان دیگر، به ویژه به طور دائم. این واژه معمولاً جابجایی به یک شهر یا کشور جدید را نشان می‌دهد.