معنی فارسی re-planned
B1برنامهریزی مجدد یک پروژه یا فعالیت برای بهینهسازی یا تعدیل آن.
To have adjusted a previously established plan.
- VERB
example
معنی(example):
استراتژی شرکت دوباره برنامهریزی شد تا با تغییرات بازار سازگار شود.
مثال:
The company's strategy was re-planned to adapt to market changes.
معنی(example):
پس از این حادثه، آنها رویههای ایمنی خود را دوباره برنامهریزی کردند.
مثال:
After the incident, they re-planned their safety procedures.
معنی فارسی کلمه re-planned
:
برنامهریزی مجدد یک پروژه یا فعالیت برای بهینهسازی یا تعدیل آن.