معنی فارسی re-shuffled

B1

دوباره ساماندهی یا ترتیب دادن به چیزی، به ویژه در مورد اشیاء یا افراد.

To shuffle again, especially referring to objects or people.

example
معنی(example):

کارت‌ها دوباره شانه شدند تا بازی عادلانه باشد.

مثال:

The cards were re-shuffled to ensure a fair game.

معنی(example):

پس از دور اول، بازیکنان تصمیم گرفتند که تیم‌ها دوباره شانه شوند.

مثال:

After the first round, the players decided to have the teams re-shuffled.

معنی فارسی کلمه re-shuffled

: معنی re-shuffled به فارسی

دوباره ساماندهی یا ترتیب دادن به چیزی، به ویژه در مورد اشیاء یا افراد.