معنی فارسی reaccomplishment

B1

دوباره محقق شدن یا به دست آوردن چیزی.

The act of accomplishing something again.

example
معنی(example):

دوباره به ثمر رساندن پروژه جشن گرفته شد.

مثال:

The reaccomplishment of the project was celebrated.

معنی(example):

دوباره به ثمر رساندن کارش همه را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

Her reaccomplishment of the task impressed everyone.

معنی فارسی کلمه reaccomplishment

: معنی reaccomplishment به فارسی

دوباره محقق شدن یا به دست آوردن چیزی.