معنی فارسی reactivated

B1

احیا شده، به حالت فعال قبلی بازگشتن.

Made active again after being inactive.

verb
معنی(verb):

To activate again.

example
معنی(example):

حساب پس از فرایند تأیید دوباره فعال شد.

مثال:

The account was reactivated after the verification process.

معنی(example):

ویژگی‌های قدیمی با بروزرسانی جدید دوباره فعال شدند.

مثال:

The old features were reactivated with the new update.

معنی فارسی کلمه reactivated

: معنی reactivated به فارسی

احیا شده، به حالت فعال قبلی بازگشتن.