معنی فارسی reafflict

B1

دوباره مبتلا کردن به درد یا مشکل.

To inflict pain or suffering on someone again.

example
معنی(example):

خبرها به نظر می‌رسید که دوباره او را با ناراحتی مبتلا کند.

مثال:

The news seemed to reafflict him with sadness.

معنی(example):

این بیماری ممکن است دوباره کسانی را که قبلاً درمان شده‌اند مبتلا کند.

مثال:

The disease may reafflict those who were previously cured.

معنی فارسی کلمه reafflict

: معنی reafflict به فارسی

دوباره مبتلا کردن به درد یا مشکل.