معنی فارسی realizably
B1به روشی که امکان تحقق یا انجام آن وجود داشته باشد.
In a manner that is achievable or feasible.
- ADVERB
example
معنی(example):
اهداف باید به شکل قابل تحقق تعیین شوند تا موفقیت حاصل شود.
مثال:
The goals should be set realizably to ensure success.
معنی(example):
مهم است که اهدافی تعیین کنیم که به راحتی قابل تحقق باشند.
مثال:
It's important to set goals that are realizably achievable.
معنی فارسی کلمه realizably
:
به روشی که امکان تحقق یا انجام آن وجود داشته باشد.