معنی فارسی reassorted
B1دوباره مرتب کردن یا ترتیب دادن چیزی به شکل جدید یا متفاوت.
To arrange or organize something again.
- VERB
example
معنی(example):
کارتها به دستههای مختلف دوباره مرتب شدند.
مثال:
The cards were reassorted into different piles.
معنی(example):
پس از جلسه، وظایف را دوباره در بین تیم مرتب کردیم.
مثال:
After the meeting, we reassorted the tasks among the team.
معنی فارسی کلمه reassorted
:
دوباره مرتب کردن یا ترتیب دادن چیزی به شکل جدید یا متفاوت.