معنی فارسی reassortment
B1فرایند دوباره مرتب کردن یا تنظیم ترکیبها.
The process of rearranging or reorganizing components.
- NOUN
example
معنی(example):
دوباره ترتیب دادن نمونهها موفقیتآمیز بود.
مثال:
The reassortment of the samples was successful.
معنی(example):
دوباره ترتیب دادن میتواند به ترکیبهای جدید ژنتیکی منجر شود.
مثال:
Reassortment can lead to new genetic combinations.
معنی فارسی کلمه reassortment
:
فرایند دوباره مرتب کردن یا تنظیم ترکیبها.