معنی فارسی rebounded

B1

بازگشتن یا برگرداندن، به ویژه به چیزی که به نقطه قبلی خود برمی‌گردد.

Bounced back or returned as a result of contact with a surface.

verb
معنی(verb):

To bound or spring back from a force.

معنی(verb):

To give back an echo.

معنی(verb):

To jump up or get back up again.

معنی(verb):

To send back; to reverberate.

example
معنی(example):

توپ از دیوار بازگشت و به او برخورد کرد.

مثال:

The ball rebounded off the wall and hit him.

معنی(example):

او از زیان‌هایش بازگشت و یک کسب‌وکار جدید شروع کرد.

مثال:

She rebounded from her losses and started a new venture.

معنی فارسی کلمه rebounded

: معنی rebounded به فارسی

بازگشتن یا برگرداندن، به ویژه به چیزی که به نقطه قبلی خود برمی‌گردد.