معنی فارسی rebuttoned

A2

دکمه زده شده دوباره، عمل بستن دوباره دکمه‌های لباس.

Fastened or secured the buttons of something again.

example
معنی(example):

او دکمه‌های بلوزش را بعد از اینکه شل شد دوباره بست.

مثال:

She rebuttoned her blouse after it came loose.

معنی(example):

کاپشن دوباره دکمه شده بود تا تناسب بهتری داشته باشد.

مثال:

The jacket was rebuttoned to ensure a snug fit.

معنی فارسی کلمه rebuttoned

: معنی rebuttoned به فارسی

دکمه زده شده دوباره، عمل بستن دوباره دکمه‌های لباس.