معنی فارسی recarving
B1عمل دوباره کندهکاری، به خصوص در زمینه بازسازی آثار هنری یا تاریخی.
The process of carving again, often associated with restoration work.
- VERB
example
معنی(example):
بازبخشی سنگ وقت و تلاش زیادی نیاز داشت.
مثال:
Recarving the stone took a lot of time and effort.
معنی(example):
این هنرمند در بازبخشی مجسمههای قدیمی برای ترمیم متخصص است.
مثال:
The artist specializes in recarving old statues for restorations.
معنی فارسی کلمه recarving
:
عمل دوباره کندهکاری، به خصوص در زمینه بازسازی آثار هنری یا تاریخی.