معنی فارسی recidivated
B1بازگشت به فعالیتهای مجرمانه پس از یک دوره درمان یا تحمل مجازات.
Having reverted to criminal behavior after rehabilitation or serving time in prison.
- verb
verb
معنی(verb):
To return to criminal behaviour; to relapse
example
معنی(example):
او چندین بار پس از آزادی به جرم خود برگردانده شده بود.
مثال:
He had recidivated multiple times after his release.
معنی(example):
آمارها نشان داد که بسیاری در عرض یک سال دوباره به جرم خود برمیگردند.
مثال:
The statistics showed that many had recidivated within a year.
معنی فارسی کلمه recidivated
:
بازگشت به فعالیتهای مجرمانه پس از یک دوره درمان یا تحمل مجازات.