معنی فارسی reciprocatory
B2متقابل، مربوط به عمل یا وضعیتی که در آن دو طرف به یکدیگر پاسخ میدهند.
Pertaining to or characterized by mutual exchange or response.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنها یک توافق متقابل داشتند.
مثال:
They shared a reciprocatory agreement.
معنی(example):
ژستهای متقابل میتواند فضای خوبی به وجود آورد.
مثال:
Reciprocatory gestures can foster goodwill.
معنی فارسی کلمه reciprocatory
:
متقابل، مربوط به عمل یا وضعیتی که در آن دو طرف به یکدیگر پاسخ میدهند.