معنی فارسی recognizingly

B1

به شیوه‌ای که نشان می‌دهد شناسایی یا تأیید می‌کند.

In a manner that shows recognition or acknowledgment.

example
معنی(example):

او با سر تأییدآمیز نود کرد وقتی دوسته‌اش را دید.

مثال:

She nodded recognizingly when she saw her friend.

معنی(example):

او با لبخندی تأییدآمیز به چهره آشنا در جمع نگاه کرد.

مثال:

He smiled recognizingly at the familiar face in the crowd.

معنی فارسی کلمه recognizingly

: معنی recognizingly به فارسی

به شیوه‌ای که نشان می‌دهد شناسایی یا تأیید می‌کند.