معنی فارسی recoilment
B1بازگشت یا عقبنشینیی که پس از اعمال نیرو در یک جسم صورت میگیرد.
The act of recoiling or returning after being pushed or compressed.
- NOUN
example
معنی(example):
بازگشت فنر بسیار قوی بود.
مثال:
The recoilment of the spring was very strong.
معنی(example):
او بعد از فشردن لاستیک، بازگشت آن را متوجه شد.
مثال:
He noticed the recoilment after compressing the elastic.
معنی فارسی کلمه recoilment
:
بازگشت یا عقبنشینیی که پس از اعمال نیرو در یک جسم صورت میگیرد.