معنی فارسی recommission
B2دوباره به کار گرفتن یا استفاده دوباره از چیزی.
To assign again for service or use.
- verb
verb
معنی(verb):
To give a new commission or to validate an existing commission.
معنی(verb):
To put back in service (undoing decommissioning).
مثال:
They recommissioned the unused furnace, practically rebuilding it in the process.
example
معنی(example):
موزه تابلو ترمیم‌شده را دوباره به کار خواهد گرفت.
مثال:
The museum will recommission the restored painting.
معنی(example):
آنها برنامه دارند که پل را سال آینده دوباره به کار بگیرند.
مثال:
They plan to recommission the bridge next year.
معنی فارسی کلمه recommission
:
دوباره به کار گرفتن یا استفاده دوباره از چیزی.
