معنی فارسی reconcentration

B1

عمل یا فرایند بازتجمع منابع یا نیروها به منظور دستیابی به هدف مشخص.

The act of gathering or concentrating again, often for strategic purposes.

example
معنی(example):

تجمع مجدد نیروها برای استراتژی نبرد ضروری بود.

مثال:

The reconcentration of troops was necessary for the battle strategy.

معنی(example):

تجمع مجدد منابع به شرکت کمک کرد تا بهبود یابد.

مثال:

The reconcentration of resources helped the company recover.

معنی فارسی کلمه reconcentration

: معنی reconcentration به فارسی

عمل یا فرایند بازتجمع منابع یا نیروها به منظور دستیابی به هدف مشخص.