معنی فارسی reconfigures

B1

دوباره پیکربندی کردن، تغییر در تنظیمات یا چیدمان یک سیستم برای بهبود کارایی.

To change the configuration of something, especially a system or device.

verb
معنی(verb):

To arrange into a new configuration.

example
معنی(example):

تیم IT هر ماه شبکه را دوباره پیکربندی می‌کند.

مثال:

The IT team reconfigures the network every month.

معنی(example):

او تنظیمات کامپیوترش را برای بهینه‌سازی عملکرد دوباره پیکربندی می‌کند.

مثال:

He reconfigures his computer settings for better performance.

معنی فارسی کلمه reconfigures

: معنی reconfigures به فارسی

دوباره پیکربندی کردن، تغییر در تنظیمات یا چیدمان یک سیستم برای بهبود کارایی.