معنی فارسی recontextualising
B2عمل قرار دادن چیزی در زمینه یا بافت جدید
The act of placing something in a new context to change or clarify its meaning.
- verb
verb
معنی(verb):
To set in a new context.
example
معنی(example):
قرار دادن دوباره این مفاهیم در بافت جدید می‌تواند به ما کمک کند تا بهتر آن‌ها را درک کنیم.
مثال:
Recontextualising these concepts can help us understand them better.
معنی(example):
این پژوهشگر در حال قرار دادن دوباره داده‌ها برای تحلیل خود است.
مثال:
The researcher is recontextualising the data for her analysis.
معنی فارسی کلمه recontextualising
:
عمل قرار دادن چیزی در زمینه یا بافت جدید
