معنی فارسی reconveying

B1

عمل انتقال مجدد چیزی به کسی یا جایی دیگر.

The process of conveying something back.

example
معنی(example):

او در حال انتقال مجدد پیام‌هایش است تا اطمینان حاصل کند که فهمیده شده‌اند.

مثال:

She is reconveying her messages to ensure understanding.

معنی(example):

آنها در حال انتقال مجدد حقوق ملک هستند.

مثال:

They are reconveying the rights to the property.

معنی فارسی کلمه reconveying

: معنی reconveying به فارسی

عمل انتقال مجدد چیزی به کسی یا جایی دیگر.