معنی فارسی reconveyed
B1دوباره منتقل شده یا بازگردانده شده به یک شخص یا مکان.
Transferred back to the original owner or party.
- VERB
example
معنی(example):
سند به مالک اصلی بازگردانده شد.
مثال:
The deed was reconveyed to the original owner.
معنی(example):
پس از معامله، ملک با موفقیت بازگردانده شد.
مثال:
After the transaction, the property was reconveyed successfully.
معنی فارسی کلمه reconveyed
:
دوباره منتقل شده یا بازگردانده شده به یک شخص یا مکان.