معنی فارسی rectilinearly

B1

به‌صورت خطی، به معنای ترتیب دادن یا توصیف کردن اشیاء با استفاده از خطوط مستقیم است.

In a straight-line manner; characterized by straight lines.

example
معنی(example):

هنرمند صحنه را به‌صورت خطی نقاشی کرد و بر زوایای تیز تأکید داشت.

مثال:

The artist painted the scene rectilinearly, focusing on sharp angles.

معنی(example):

اشیاء در نقاشی به‌صورت خطی چیده شده بودند.

مثال:

The objects in the drawing were arranged rectilinearly.

معنی فارسی کلمه rectilinearly

: معنی rectilinearly به فارسی

به‌صورت خطی، به معنای ترتیب دادن یا توصیف کردن اشیاء با استفاده از خطوط مستقیم است.