معنی فارسی recuperability

B2

توانایی بهبودی یا برگشت به حالت اولیه، به ویژه پس از بیماری یا آسیب.

The ability to recover or be restored to a normal state.

example
معنی(example):

بهبود بیمار پس از عمل جراحی بی‌نظیر بود.

مثال:

The recuperability of the patient after surgery was remarkable.

معنی(example):

پژوهشگران به مطالعه‌ی بهبودی انواع مختلف در زیستگاه‌های مختلف پرداختند.

مثال:

Researchers studied the recuperability of different species in various habitats.

معنی فارسی کلمه recuperability

: معنی recuperability به فارسی

توانایی بهبودی یا برگشت به حالت اولیه، به ویژه پس از بیماری یا آسیب.