معنی فارسی redbeard

B1

نوعی نام خانوادگی یا لقب که به دلیل رنگ موی صورت به کار می‌رود.

A nickname or identifier, typically associated with the color of one's facial hair.

example
معنی(example):

این دزدان دریایی به خاطر ریش قرمز برجسته‌اش معروف بود.

مثال:

The pirate was known for his striking redbeard.

معنی(example):

او تصمیم گرفت ریشش را قرمز کند و به همین دلیل لقب 'ریش قرمز' را دریافت کرد.

مثال:

He decided to dye his beard red, earning him the nickname 'Redbeard.'

معنی فارسی کلمه redbeard

: معنی redbeard به فارسی

نوعی نام خانوادگی یا لقب که به دلیل رنگ موی صورت به کار می‌رود.