معنی فارسی redintegrates

B2

یکپارچه کردن مجدد، فرآیند بازسازی یا جمع‌آوری دوباره اجزا یا بخش‌های جدا شده به یک کل منسجم.

To restore to a whole or unified state; to integrate again.

verb
معنی(verb):

To renew, restore to wholeness.

معنی(verb):

(of a stimulus element) To reinstate a memory by redintegration.

example
معنی(example):

روانشناس به بیمار کمک می‌کند تا حافظه‌های خود را دوباره یکپارچه کند.

مثال:

The therapist helps the patient redintegrate their memories.

معنی(example):

ما نیاز داریم تا قسمت‌های تکه‌تکه‌شده پروژه‌مان را دوباره یکپارچه کنیم.

مثال:

We need to redintegrate the fragmented parts of our project.

معنی فارسی کلمه redintegrates

: معنی redintegrates به فارسی

یکپارچه کردن مجدد، فرآیند بازسازی یا جمع‌آوری دوباره اجزا یا بخش‌های جدا شده به یک کل منسجم.