معنی فارسی redisposing

B1

بازچیدن یا تنظیم دوباره یک موضوع یا مکان به گونه‌ای که نتیجه متفاوتی حاصل شود.

To arrange or set up again in a different way.

example
معنی(example):

پزشک در حال بازنگری برنامه درمانی برای بیمار است.

مثال:

The doctor is redisposing the treatment plan for the patient.

معنی(example):

بازچیدمان مبلمان باعث شد اتاق بزرگ‌تر به نظر بیاید.

مثال:

Redisposing the furniture made the room feel more spacious.

معنی فارسی کلمه redisposing

: معنی redisposing به فارسی

بازچیدن یا تنظیم دوباره یک موضوع یا مکان به گونه‌ای که نتیجه متفاوتی حاصل شود.