معنی فارسی redisposition

B2

تغییر در نحوه نگرش یا قرار دادن یک موضوع، معمولاً برای ایجاد اثرات جدید.

The act of rearranging or changing one's position or attitude towards something.

example
معنی(example):

تغییر نگرش او نسبت به پروژه نشان‌دهنده تعهدش بود.

مثال:

Her redisposition towards the project showed her commitment.

معنی(example):

تغییر موقعیت منابع کارایی کلی را بهبود بخشید.

مثال:

The redisposition of resources improved the overall efficiency.

معنی فارسی کلمه redisposition

: معنی redisposition به فارسی

تغییر در نحوه نگرش یا قرار دادن یک موضوع، معمولاً برای ایجاد اثرات جدید.