معنی فارسی redivided
B1تقسیم مجدد انجام شده، معمولاً به معنای تغییر در چگونگی تقسیم منابع یا فضاهای مختلف.
Describes a situation where something has been divided again.
- verb
verb
معنی(verb):
To divide again.
example
معنی(example):
این پروژه به مراحل کوچکتر دوباره تقسیم شد.
مثال:
The project was redivided into smaller phases.
معنی(example):
این سرزمین به دلیل توافقهای جدید دوباره تقسیم شده است.
مثال:
The territory has been redivided due to new agreements.
معنی فارسی کلمه redivided
:
تقسیم مجدد انجام شده، معمولاً به معنای تغییر در چگونگی تقسیم منابع یا فضاهای مختلف.