معنی فارسی redroots
B1ریشههای نوع خاصی از گیاه که به اکوسیستم و سلامت خاک کمک میکند
The roots of a specific plant, often important for environmental stability.
- NOUN
example
معنی(example):
ریشههای قرمز برای اکوسیستم در آن منطقه ضروری هستند.
مثال:
The redroots are essential for the ecosystem in that area.
معنی(example):
در باغ، ریشههای قرمز به تثبیت خاک کمک میکنند.
مثال:
In the garden, the redroots help to stabilize the soil.
معنی فارسی کلمه redroots
:
ریشههای نوع خاصی از گیاه که به اکوسیستم و سلامت خاک کمک میکند