معنی فارسی reembarking

B1

فرایند سوار شدن دوباره در زمان حال.

The action of boarding again currently.

example
معنی(example):

آنها در حال سوار کردن دوباره مسافران به کشتی کروز هستند.

مثال:

They are reembarking the passengers onto the cruise ship.

معنی(example):

دوباره سوار شدن زمانی آغاز خواهد شد که تمیز کردن تمام شود.

مثال:

Reembarking will begin once the cleaning is finished.

معنی فارسی کلمه reembarking

: معنی reembarking به فارسی

فرایند سوار شدن دوباره در زمان حال.