معنی فارسی reendowment
B1عمل تأمین مالی مجدد برای یک پروژه یا برنامه خاص.
The act or process of providing new endowment or financial support.
- NOUN
example
معنی(example):
تأمین مالی مجدد برنامه هنری به زنده نگه داشتن آن کمک کرد.
مثال:
The reendowment of the arts program helped to keep it alive.
معنی(example):
تأمین مالی مجدد برای موفقیت پروژه بسیار حیاتی بود.
مثال:
The reendowment was crucial for the success of the project.
معنی فارسی کلمه reendowment
:
عمل تأمین مالی مجدد برای یک پروژه یا برنامه خاص.