معنی فارسی reflectedness

B2

حالت یا ویژگی بازتابی که در آن نور یا تصویر بر روی یک سطح بازتاب می‌یابد.

The quality of being reflected or the state of being an image or light that is bounced off a surface.

example
معنی(example):

انعکاس سطح باعث درخشش آن به طور روشن شد.

مثال:

The reflectedness of the surface made it shine brightly.

معنی(example):

انعکاس ایده‌های او در آثارش نمایان بود.

مثال:

The reflectedness of his ideas showed in his work.

معنی فارسی کلمه reflectedness

: معنی reflectedness به فارسی

حالت یا ویژگی بازتابی که در آن نور یا تصویر بر روی یک سطح بازتاب می‌یابد.