معنی فارسی refloated
B1در اینجا به معنای دوباره شناور کردن یک شیء در آب است.
To have been brought back to a floating position, especially after being unable to float.
- verb
verb
معنی(verb):
To cause to float again.
مثال:
Removing fuel from the sunken ship will make it easier to refloat it.
example
معنی(example):
کشتی پس از گیر کردن به مدت چند روز دوباره به سطح آب آورده شد.
مثال:
The ship was refloated after being stuck for days.
معنی(example):
پس از بهبود وضعیت جوی، آنها کشتی به گل نشسته را دوباره به سطح آب آوردند.
مثال:
Once the weather improved, they refloated the stranded vessel.
معنی فارسی کلمه refloated
:
در اینجا به معنای دوباره شناور کردن یک شیء در آب است.