معنی فارسی reh
B1دورهای برای بهبود وضعیت جسمی یا روانی فرد.
A process of recovery from illness or injury.
- NOUN
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که یک دوره توانبخشی را برای بهبودی بگذراند.
مثال:
He decided to take a reh to recover.
معنی(example):
این دوره توانبخشی فرایندی دشوار بود، اما ارزشش را داشت.
مثال:
The reh was a difficult process, but it was worth it.
معنی فارسی کلمه reh
:
دورهای برای بهبود وضعیت جسمی یا روانی فرد.