معنی فارسی rehabbed

B1

عمل ترمیم یا بهبودی، به ویژه پس از آسیب یا مشکلات مربوط به اعتیاد.

Having undergone rehabilitation or recovery processes.

verb
معنی(verb):

To rehabilitate.

example
معنی(example):

پس از آسیب‌دیدگی، او تحت توانبخشی قرار گرفت تا به ورزش برگردد.

مثال:

He was rehabbed after his injury to get back to sports.

معنی(example):

او با موفقیت توانبخشی شد و به شغل خود بازگشت.

مثال:

She was rehabbed successfully and returned to her job.

معنی فارسی کلمه rehabbed

: معنی rehabbed به فارسی

عمل ترمیم یا بهبودی، به ویژه پس از آسیب یا مشکلات مربوط به اعتیاد.