معنی فارسی rehumiliating
B1دوباره تحقیر کردن یا در شرایطی که فرد دوباره احساس تحقیر کند.
To make someone feel humiliated again.
- VERB
example
معنی(example):
یادآوریهای مداوم برای او دوباره تحقیرآمیز بود.
مثال:
The constant reminders were rehumiliating for him.
معنی(example):
او پس از این واقعه احساس تحقیرآمیز بودن گناه کرد.
مثال:
She felt rehumiliating guilt after the incident.
معنی فارسی کلمه rehumiliating
:
دوباره تحقیر کردن یا در شرایطی که فرد دوباره احساس تحقیر کند.