معنی فارسی reimprisoning
B1فرایند دوباره به زندان انداختن افراد.
The act of imprisoning someone again.
- VERB
example
معنی(example):
دوباره زندانی کردن زندانیان سیاسی، خشم بینالمللی را به دنبال داشت.
مثال:
The reimprisoning of political prisoners sparked international outrage.
معنی(example):
فعالان در برابر دوباره زندانی کردن افراد بیگناه اعتراض کردند.
مثال:
Activists protested against the reimprisoning of innocent people.
معنی فارسی کلمه reimprisoning
:
فرایند دوباره به زندان انداختن افراد.