معنی فارسی reinclining
B1دوباره تمایل دادن، عمل تنظیم یا تغییر وضعیت به حالت قبلی.
The process of inclining something again or readjusting it.
- VERB
example
معنی(example):
دوباره تمایل دادن به صندلی باعث راحتی بیشتر برای کمر او شد.
مثال:
Reinclining the chair made it easier for her back.
معنی(example):
آنها در حال دوباره تمایل دادن به پارچه برای بهبود جریان آن هستند.
مثال:
They are reinclining the fabric to improve its flow.
معنی فارسی کلمه reinclining
:
دوباره تمایل دادن، عمل تنظیم یا تغییر وضعیت به حالت قبلی.